درانتظا ر بهار
01 اسفند 1394 توسط آرزو رحيمي حاجي فيروزي
چشم هایم رامی بندم ،تاگریه هایم سفیدی کاغذی راکه نام تودر آن می نشیندترنکند،دستانم لرزان است چون می داند که لایق نوشتن اسم مبارکت نیست.
میشدکه صدایت میزدم ،حاجتم روامی کردی ولی من که بنده شاکری نبود،چنان درخود فرورفته ام که فراموشم می شود روزی راکه از… بیشتر »