مادر

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

فدای لب تشنه ات

30 مهر 1396 توسط آرزو رحيمي حاجي فيروزي

سلام برلب عطشانت وفغان ازجگرسوخته ات…

تشنگی لبت را میتوانستی تحمل کنی ولی سوختگی جگرت را چطور؟!!!

دیدن تشنگی فرزندت را؟!!!یتیم شدن دخترت را؟!!!سیلی زدن طفل 3ساله ات را توان تحملت بود؟!!!

من به فدای جگرسوخته ات،به فدای آهی که هنگام فریاد (هل من ناصر ینصرنی)سردادی…

نمی دانم آیا اگر درآن زمان بودم به ندایت لبیکی می گفتم…

منی که دراین زمان نهیب بردل فرزندت می زنم…

کوکجا میتوانم فریادرس ناله های غریبانه ات باشم …

وای برمن ،وای برزمانه ای که درآن زندگی میکنم.وای!وای!!!

 1 نظر

محرم درراه است

11 شهریور 1396 توسط آرزو رحيمي حاجي فيروزي

آسمان گرفته،بادها ابرها را به گریه درآورده ،همه ازوقوع حادثه ای سخت خبر میدهند،خدایا چه اضطراب وحول وهواییست،زمین پرازخون شده ،وای ازاین همه درد،گلهاهمه پرپر شده اندوزمین دل خونین گشته،پرستوها به پرواز درآمدن وخبربه خون افتادن نوگل های پرپرشده را به گوش باد رساندند،خدایا پناه برتو ازاین سرخی خونی که درزمین جاریست….

 1 نظر

سلام برماه خدا

03 خرداد 1396 توسط آرزو رحيمي حاجي فيروزي

مژده بر همه مسلمانان ماه پربرکت خدا درراه است………..

خدایا به حق مولایمان علی (علیه السلام)توفیقمان ده،استغفار را ،توفیقمان ده که وجود از چرک هر گناهی بزداییم …

نکند با قلبی پر از غفلت از یادت این ماه را به پایان برده وشرمسار ملاقاتت کنیم………

خدایاوجود پربرکت امام عصر را از ماراضی بگردان وخودت در این زمانه پراز نفاق حافظ دین،کشور ورهبرمان باش.

(الهی آمین)

 نظر دهید »

سلام معتکف

19 فروردین 1396 توسط آرزو رحيمي حاجي فيروزي

برای خانه تکانی دل آماده ای .؟

وسایلت را جمع کن،حواست باشد چه برمیداری………..

دنیا را به صاحبانش بده وبا کوله باری از حسرت عمر از دست رفته ودستی تهی عازم جهاد با نفس شو………

یادت باشد چشمانی منتظر دعاهای توست ،مارا هم در این سفر روحانی از یاد مبر.

 نظر دهید »

بهار می آید

22 اسفند 1395 توسط آرزو رحيمي حاجي فيروزي

بهار می آید

از کودکی این جمله را شنیده ام ولی نمی دانم چرا دلم بهاری نمی شود .

هزاران شیشه عطر را هم خالی کنم باز بهار ی نمی شود…….

تو نیستی و فصل ها برایم همه زندان تاریکیست،خدا می داند ،کی باز می شود؟!!!!!!!!

آه ،کاش بیایی ،بهار بیاید ،که به خدا دیگر طاقت ماندن در این زمستانه طولانی نیست……

(عجل علی ظهورک یابن الحسن)

 نظر دهید »

سلام بر حسین

03 اسفند 1395 توسط آرزو رحيمي حاجي فيروزي

محرم ماه عزاست؛ برسر می زنیم و آه  از نهاد دل بلند می کنیم ، همیشه آرزوی زیارت بهشت بی مثالت را داریم آقاجان….

ولی بمیرم برایت حسین جان که ،مزار پنهان مادرت را کسی زائر نیست….

 نظر دهید »

مادر بی مزار

02 اسفند 1395 توسط آرزو رحيمي حاجي فيروزي

با خود می گویم وقتی دلم گرفت ،اگر مادری نیست لا اقل جایی هست که عقده دل واکنم .ولی کجاست مزار تو ای مادر بی نشانه که غریبیمان را در این زمانه برروی آن فریاد زنم .

مادر، اسلام غریب است ،عفت غریب است، غیرت غریب است …

برای آمدن فرزندت دعاکن.(اللهم عجل لولیک الفرج)

 1 نظر

صدایت می کنند

27 بهمن 1395 توسط آرزو رحيمي حاجي فيروزي

ای نم نم باران صدایت می کنند

ای یاس و ریحان صدایت می کنند

محسن بی کس صدایت می کند

مادرت زهرا صدایت می کند

آقا نمی خواهی بیایی؟!!!!!!!!!!!!!!!

 1 نظر

سلام علیکم

25 بهمن 1395 توسط آرزو رحيمي حاجي فيروزي

 سربازان منتظر؛ آقا منتظر است ، حال که توان کمک نداریم بیایید در این ایام فدای اشک چشمهایش شویم .شاید مرحمی بر التیام دردهای پنهانش باشیم .شاید….

 1 نظر

سرسلامتی

25 بهمن 1395 توسط آرزو رحيمي حاجي فيروزي
 1 نظر

نظر از طرف

25 بهمن 1395 توسط عابدی

با سلام و خدا قوت
سپاس از وبلاگ خوبتون
منتظر نگاه مهربان شما در وبلاگمون هستیم
http://ivan.kowsarblog.ir/?p=329546&more=1&c=1&tb=1&pb=1

 1 نظر

تنهای تنها

23 بهمن 1395 توسط آرزو رحيمي حاجي فيروزي

تاحالا دیده ای لاله ای آتش بگیرد؟!!!!!!

نا اهلان جگر علی را سوزاندند، فاطمه رفت، شمع وجود علی خاموش شد.

لاله های فاطمه پژمردند.

وای از دل اهل بیت، وای! وای! وای!!!!!

 1 نظر

وصیت شهید

20 بهمن 1395 توسط آرزو رحيمي حاجي فيروزي

بارها گفتی که: خواهرم سیاهی چادرت بالاتر ازسرخی خون من است…

ولی نمی دانم …

چه شد! چرا دیگر در این زمانه بهایی به سیاهی چادرهایمان نمی دهند!!!!!!!!!!

 1 نظر

یاروح الله

19 بهمن 1395 توسط آرزو رحيمي حاجي فيروزي

نهضت حسینی ات هنوز پابرجاست وپابرجا خواهد ماند.

برپایه عهد و پیمانه مان هستیم و به لطف الهی شعاری را که سر داده ای تا ابد مخلصانه به دنبال ولی فقیه زمانه مان سر خواهیم داد.

مرگ بر آمریکا

 1 نظر

دلم گرفته میدانی چرا؟

14 بهمن 1395 توسط آرزو رحيمي حاجي فيروزي

همیشه با خود میگفتم؛ چرا هوا این همه برایم سنگین شده است .در هوایی که تو نفس میکشی جایی برای غم واندوه نیست پس چرا این همه غم .چرا؟

نکند دلت را شکسته ام. مگر می شود دل گل را شکست ؟میدانم اگر غمگینت هم کنند باز به فکری ، که مبادا دل شیعیانت پژمرده شود.

آقاجان می شود مرا ببخشی،منی که هر لحظه کارهایم ، مایه نگرانی توست .جاهلم، نادانم، بر نادانیم مرا ببخش. شاید دنیا برایم دیگر تنگ نباشد…

 1 نظر

درانتظا ر بهار

01 اسفند 1394 توسط آرزو رحيمي حاجي فيروزي

چشم هایم رامی بندم ،تاگریه هایم سفیدی کاغذی راکه نام تودر آن می نشیندترنکند،دستانم لرزان است چون می داند که لایق نوشتن اسم مبارکت نیست.  

میشدکه صدایت میزدم ،حاجتم روامی کردی ولی من که بنده شاکری نبود،چنان درخود فرورفته ام که فراموشم می شود روزی راکه از همه وامانده وبسوی تورو کرده ام.

می دانم که بودنم دلیل برنیامدن توست ولی نسیم یادت دل آکنده ازگناه مراترک نمی گوید.آسمان نوید آمدنت رامیدهد،آمدن ورفتنت رابادبابوی گل نرگس بربالای درختان مزده میدهد.

همگان منتظرند،حتی زمان نیزدرانتظارآمدنت ثانیه ها را سپری می کند ولی چه سخت است انتظار…….

درخود شکسته ام:شاید که بیایی وجان تازه بگیرم،برای آمدنت درختان انار گل داده اندولاله ها جوانه زده اند حتی سکوت ثانیه ها شکسته است، جان به تنگ آمده است مولا جان،کا ش زودتر بیایی کا ش ……

 1 نظر

مادر

26 اسفند 1393 توسط آرزو رحيمي حاجي فيروزي

به نام خالق یکتا

ای قلم بر  کاغذ آر آنچه که شایسته اوست

بار دیگر قلم هوایت را کرده، صدایت می زنم و می گویم، دلم برایت تنگ است.

در کودکی، در کوچه هایی که باد در پیچ درختان فریاد می زند و بی صبری و غم به سراغم می آمد نگاهت می کردم آرامم می کردی، در این وجود چه بود.

هوا هوای تو بود و صدا صدای تو. هیچ وقت دل بی تو آرام نیافت. زندگانی مسیری است پرپیچ و خم. در ثانیه ها گم شده ام، صدای ساعت مرا به فکر وا می دارد، خدایا این صدا مرا به چه می خواند، گذر عمر را ببین که چه می گذرد و آدمیزاد به کجا رهسپار است، خود نمی داند چه در انتظار اوست.

در این ثانیه های دلتنگیم، باز می نگارم که دل هوایت را کرده.

خالق آرامش تو را خلق کرده، ای تجلی محبت، چشمهایت را نگریستم وقتی  از من آه آمد، از تو نگاه، وقتی نالیدم تو گریه کردی.

چه موجودی خلق کرده ای که تنها نقطه ای کوچک از محبت تو در اوست، با تمام گرفتگی وجودم صدایت می کنم، که دیده خواهان دیدار توست مادر.

با یاد کودکی ام، به یاد چشمان همیشه منتظرت هستم، کاش ذره ای از صبرت در وجودم بود برگ ها چه صدایی دارند، خش خش آن ها را زیر پای خود حس می کنم و دلتنگتر، تا نزدیکت بودم دوریت عذابم نمی داد.

بنویس ای قلم، که تو تنها شاهدم هستی و تنها مونسم.

فکر می کنم و به صدای ثانیه ها گوش فرا می دهم، با خود می گویم که برای چه انسانها اینقدر در تلاش و تکاپویند، به کدامین هدف رو کرده اند صدای زنگ بیدارم می کند که باز بنگارم که باز دلم هوایش را کرده. وقتی در خیابان راه می روم، عظمت خلقت را درک می کنم، درختان که سر به فلک دارند، آسمان بالای سرم سایبانی است و زمین محل زندگانیم. اوست خالقم و من مخلوقش، باز می گویم ای خالق نیکی ها چه خوش خلق کرده ای وجودی زیبا را.

در وجودش چنان مهری بی ودیعه نهاده ای که قابل درک نیست.

کاش لحظه بی تو ماندن را نبینم مادر!

 3 نظر
خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

مادر

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • دست مریزاد

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس